اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم.از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم. امام خامنه ای (مد ظله العالی) درباره ی ما
سرباز ولی امر هستیم؛ در فضای مجازی و خارج از آن. ناصحان رحل خود بر جای دیگری بیفکنند! سر ما و قدم اوست که وصی امام عشق است و نایب امام زمان (عج). برای یاری دین خدا به بدر و احد و حنین و صفین و کربلا و این آخری، جبهه روح خدا، نرسیدیم اما اکنون بسیجی خاکسار امام خامنهای (روحی فداه) هستیم. قلم بخواهد، قلم میزنیم؛ شمشیر بخواهد، شمشیر. سکوت بخواهد مطیعیم؛ فریاد بخواهد، مطیع. سوز جانبازی برای آرمان اسلام و انقلاب اسلامی را سالهاست که در سینه پروراندهایم و علم کامل داریم که برای پایداری انقلاب اسلامی بسوی کربلای خود رهسپار خواهیم شد. از دنیا هیچ نمیخواهیم جز اینکه به پر و پای ما نپیچد؛ حزب الله در میان دنیاداران با همان مشکلی روبروست که هزار و چهارصد سال است اولیای خدا با آن روبرو هستند. دیگر اینکه سید شهیدان اهل قلم فرمود: هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند.
هر سال داریم با محرم بزرگ میشویم . از کودکی مان خاطره داریم تا همین چند ساعت پیش . از دیروز هایی که از غم حسین ، سرزنده می شدیم ، تا امروز هایی که با غم حسین زنده میشویم . اصلا اگر غم اباعبدالله را از ما بگیرند ، خالی می شویم ، پوچ می شویم . آبی هستیم که در ظرف حسین شکل گرفته ایم . کوزه ی دل ما را در کوره ی عشق حسین خشک کرده اند . رنگ بیرق حسینی بر در و دیوار قلبمان زده اند . اصلا نمیتوانیم حسینی نباشیم . حسین در رگ و ریشه ی ما جاری گشته است . باید بوسید دست مادر را که با ذکر حسین حسین شیرمان داد . باید بوسید دست پدر را که دستمان را گرفت و قدم به قدم شیوه ی حسینی زیستن به ما آموخت . پدر و مادر ، دلمان را آشنا کردند با پرچم و علم اباعبدالله . شیوه ی حسین حسین گفتن را برایمان هجی کردند که " بگو ح سین ، زی نب ، عب باس ، ع لی اک بر ( این یکی نمیدانم چرا انقدر تکه تکه شده است ) .
شما به کمک و هدایت خداوند علیم و قدیر توانسته اید کار بزرگی را به سامان برسانید. این، بار دیگر معجزه ی توانایی های عزم راسخ انسان مومن را در معرض نگاه ما می گذارد و ما را امیدوارتر از همیشه به همت و تلاش بر می انگیزد.
از پیشروی در راه شناختن هدف های بلند و راه های میان برُ برای رسیدن به آن و آنگاه همت گماشتن و گام برداشتن خسته نشوید؛ به ایستگاه های میان راه دلخوش و قانع نشوید؛ به خدای بزرگ اعتماد کنید و همه توان خود را به عرصه بیاورید. خداوند یار و نگهدار شما مردان مؤمن و دانشمند و پرتلاش باد.
رزمنده های گردانهای حضرت معصومه(س)، حضرت رسول(ص)، سیدالشهدا(ع) و امام سجاد(ع)در ایام ماه محرم و صفر قبل از نماز مغرب و عشا به صورت دسته عزاداری برای برپایی نماز حرکت می کردند. البته غیر از مراسمی که لشکر در حسینیه لشکر برگزار می کرد، هر گردان به طور جداگانه حسینیه درست می کردند و به برپایی عزاداری می پرداختند. به این ترتیب که گردانها به طور مخصوص برای خودشان چادر می زدند و از گردانهای دیگر دعوت می شد تا در مراسم شرکت کنند. بحث دیگر در ارتباط با عزاداری در روز تاسوعا و عاشورا بود که بچه ها از اندیمشک حرکت می کردند و روز تاسوعا را به شوش دانیال نبی(ع) و روز عاشورا هم به دزفول می رفتند که در این مراسم کلیه بچه های لشکرها به خصوص لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) حضور داشتند. یکی از کارهای خوب که در روز عاشورا در سال 66-67 انجام گرفت این بود که بچه هایی که در گردان بودند و دستشان قطع شده بود به عنوان سقا آماده می کردند وبه همراه مشک سقایی می کردند و این یک جلوه خاصی به عزاداری داده بود. اما زمانی که در اهواز بودیم بچه ها تاسوعا و عاشورا به دارخویین و شادگان می رفتند خود حسینیه انرژی هم که بین آبادان و اهواز بود به بحث عزاداری اهمیت خاصی می داد و مراسم را در طول دهه اول انجام می داد. بعد از دهه هم کل دو ماه به طور مختصر مراسم در این مکان برگزار می شد .
حدود ۲۰ سالی بیشتر نداشت. شاید اگر بگویم دستمال سر ازنوع میکروسکوپی ها سرش می کرد، بیشتر به واقعیت شبیه است تا بگویم روسری می پوشید!!! از آن دخترهایی بود که به قول بعضی می گویند: آخرشه!!!
قبل ازماه رمضان بود. وقتی برای مشاوره به اتاق من آمد با روزهای قبل خیلی فرق می کرد. مقنعه سر کرده بود هرچند هنوز موهایش بیرون بود اما آن تیپ کجا، مقنعه امروزش کجا!!!؟؟؟ داشتم از تعجب شاخ در می آوردم !!!
بدون مقدمه و بدون اینکه من سوالی کنم شروع کرد: ” حاج آقا امروز اتفاقی خیلی عجیبی برام پیش اومده!!! “ هنوز از تعجب پوشش جدیدش بیرون نیامده بودم که من را متعجب تر کرد.
در میان متعلقاتِ شخصی شهید «حاج حسن طهرانی مقدم»، قطعه پارچه سیاه قرار داشت که ایشان تکه کاغذی را به آن الصاق کرده و روی آن با دست خط خود مرقوم فرموده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».
سال گشتِ شهید حسن طهرانی مقدم و همرزمانش، فاصله بسیار کمی با ایام «محرم» دارد. طی یک سالی که از شهادت این پارسای بی ادعا گذشته است، بسیار از عشق او به اهل بیت عصمت و طهارت(صلوات الله علیهم اجمعین) سخن رفته است. اما تصویری که مشاهده می کنید، سندی است کوچک اما گرانسنگ از آن همه عشق و ارادت و ادب و ایمان به شهسواران آفرینش(صلوات الله علیهم اجمعین).
در میان متعلقاتِ شخصی شهید «حاج حسن طهرانی مقدم»، پدر صنایع موشکی ایران و دانشمندِ کم نظیر علوم هوا و فضا، دستمال سیاه قرار داشت که ایشان تکه کاغذی را به آن الصاق کرده و روی آن با دست خط خود مرقوم فرموده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».
این دستمال مطابق با وصیتِ حاج حسن در کنار پیکر سوخته و قطعه قطعه شده ی او به خاک سپرده شد.
دختر شهید طهرانی مقدم، راز این دستمال مشکی را این گونه گشود: «این دستمال در کمد شخصی ایشان قرار داشت پارچه ای است که پدرم در ایام سوگواری امام حسین(ع) با آن اشک چشم های خود را پاک می کرد.»
روحمان با یادش شاد
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم #عاشورا و کل ارضٍ #کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. ... و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند .شهید مرتضی آوینی
از میان دغدغه های زمینی و رنگارنگ دنیا، معبری به آسمان دلمان گشودند تا به دنبال گمشده مان برای رسیدن به میهمانی شهدا، مین های نفس را خنثی کنیم و فرصتی شد دلپذیر و مغتنم، تا چند روزی میهمان شهدا باشیم در مقر یادمان شرهانی، و عنایت خداوند و توجه شهدا شاملمان شد تا خانواده دو شهید «اسماعیل زاده» را زیارت کنیم و برای خوانندگان امتداد سوغاتی به ارمغان بیاوریم تا حقیقت گمنام پدر و پسری که در اردیبهشت سال جاری به دست های مهربان «حاج جعفر نظری» تفحص شدند، ما را حیران کند از گمشده ای که اکنون پیدا شده بود که به همراه اشعار حاج رحیم چهره خند که زینت بخش این سوغات شده، تقدیم می گردد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز 24 ذی الحجه سال دهم هجری طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد و مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد . ...
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج به نقل از سایت تبیان، مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.
کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.