می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم
...کجایند مردان بی ادعا
اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم.از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم. امام خامنه ای (مد ظله العالی) درباره ی ما سرباز ولی امر هستیم؛ در فضای مجازی و خارج از آن. ناصحان رحل خود بر جای دیگری بیفکنند! سر ما و قدم اوست که وصی امام عشق است و نایب امام زمان (عج). برای یاری دین خدا به بدر و احد و حنین و صفین و کربلا و این آخری، جبهه روح خدا، نرسیدیم اما اکنون بسیجی خاکسار امام خامنه‌ای (روحی فداه) هستیم. قلم بخواهد، قلم می‌زنیم؛ شمشیر بخواهد، شمشیر. سکوت بخواهد مطیعیم؛ فریاد بخواهد، مطیع. سوز جانبازی برای آرمان اسلام و انقلاب اسلامی را سالهاست که در سینه پرورانده‌ایم و علم کامل داریم که برای پایداری انقلاب اسلامی بسوی کربلای خود رهسپار خواهیم شد. از دنیا هیچ نمی‌خواهیم جز اینکه به پر و پای ما نپیچد؛ حزب الله در میان دنیاداران با همان مشکلی روبروست که هزار و چهارصد سال است اولیای خدا با آن روبرو هستند. دیگر اینکه سید شهیدان اهل قلم فرمود: هر کس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند.

مطالب وبلاگ را چگونه ارزیابی میکنید؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 200
بازدید ماه : 1435
بازدید کل : 51896
تعداد مطالب : 298
تعداد نظرات : 86
تعداد آنلاین : 1


آمار مطالب

کل مطالب : 298
کل نظرات : 86

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 200
بازدید ماه : 1435
بازدید سال : 3799
بازدید کلی : 51896
می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم

اگر میت باشم. اگر سید نباشم، اگر اهل سواد نباشم. اگر سیلی نخورده باشم. اگر سرنوشت ایامم را، بدست تقویم نسپرده باشم. اگر مرد نباشم، یا اگر اهل درد نباشم، حتی اگر کمر درد نگرفته باشم؛ از کدام لرز ِ«صدا» و از کدامین اندوهِ «سیما» باید بدانم، که وقتی «فـ...» می گویی، سر دو راهی «فرحزاد» و «فاطمیه» با سه سوت، تا کجا بروم؟ نکند همان اول دوراهی مردد شوم؟

 گر کارشناسان اداره هواشناسی همگی رفته باشند سیزده بدر، از کجا بفهمیم که دل این آسمان برفی ست یا بارانی؟ چطور بفهمیم رنگ چشم ابرها نقره ای فام است یا سرخ باور؟ چطور «هفت» را از «سین» هایش جدا کنیم، چطور «خنده» را، بر سر «بازار» لودگی حراج کنیم. چطور سبزینگی سفره های رنگی را، با سیاهه های سفره غم عوض کنیم؟

غلاف غربت، این بار از سمت که و از کجا به بازوان مظلومیت خرد می شود؟ چرا هیچ‌ شبکه ای مستند «فدک» را پخش نمی کند؟ کدام نامرد، چادر بانوی اشک را در کشک TV زیر بار خنده های کوچه بازاری، خاکی کرد؟ چه شد که «مستند» ترین شبکه هم، راز بقای «فاطمیه» را نمایش نمی دهد. سوز بوق ممتد ماشین های آذین بسته شده، و صدای هلهله ها، تا مغز استخوان غیرت می رود. چه شد که به یکباره، گران فروشندگان و گران خریداران این بازار پر آزار، سنگِ مهر تو را، ارزان خرید و فروش کردند.

اصلن اگر بحث دردانگی نباشد، یا حرفی از مردانگی نباشد. اگر حتی حرف دیوانگی نباشد؛ از آجر خونین ِ کدام ردیفِ دیوار ِ کدامین کوچه ِشهر غربت، می شود سر نخی از رد پای ظالمان پیدا کرد؟ نکند همپای غاصبان فدک، حکم شفاعتم جلب شود. با کدام دست یاری، می شود ریسمان را از گردن آسمان رها کرد؟ نکند «چک» آخرتمان را پای دنائتمان «برگشت» بزنند. صدای خطبه می آید. نکند زبان بیعتم با ساز دست حکمیّت کوک باشد.

در شارع متشرعان! دیوار حاشا بلند و در کوچه پس کوچه های غربت، دیوار خانه مظلومیت کوتاه است. اما نکند دست های مظلومی بلند شود. کمی آهسته، این ستون ها می لرزند. نکند خدای کعبه، خانه خراب شود. بهار این باغچه، خزان شده. نکند جوانه نفرین، بر لب های عصمت شکوفه زند. گره این «ریسمان» محکمتر از گره «معجر» نیست. نکند ریسمان «گره» گشایی کند. دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده. نکند این مو، پریشان تر از دلِ شویِ او شود. این حرف اول نیست. نکند حرف آخر باشد. این حرف باور کردنی نیست، نکند قابل باور باشد.

«بسم الله الرحمن الرحیم»، بنام خدایی که رحمانیت را در خطبه ها و رحیمیت را بر سر سفره های احسانت تجلی بخشید. «انا اعطیناک الکوثر» همانا تو افتاده ای تک و تنها و چهل مرد و طنابی بر گردن شوهر. «فصل لربک وانحر»، نماز بی سجده ات در کوچه، و قربانی ات پشت در، جملگی از تو قبول شد. تو سربلند راه ولایتی، اما نه آنقدر که پسرت، سر بلند خواهد شد. «ان شانئک هوالابتر»، اما مبادا نسل آدم را ابتر کنی. مبادا بغض مسجد را بشکنی. مبادا قرار دل ماه را برهم زنی. آب در دلت تکان نخورد، مادر آب! مبادا زمین را خاک بر سر کنی.

حادثه که هیچوقت خبر نمی کند. یک روز می شنوی صدای مهیبی از سوی حیاط برخاست. صدای شکستن در که می آید، هول می کند دخترک! این تازه اول راه است. غریبی که شاخ و دم ندارد، یک روز می بینی در خانه ات را همراه دست و پهلوی همسرت شکستند و حیات را از قلب طفل معصومت گرفتند و طناب را بر گردن شوهرت بستند و راه را در کوچه، بر همسرت بستند و غرور پسربچه ات را شکستند.

مزد رسالت را چه زود توی کف دست ولایت گذاشتند. یک بی نسب در کوچه دنبال نسبش می گردد. یک بی رمق دنبال چادرش می گردد. یکی تازیانه بدست، دنبال قافیه می گردد. یکی در کوچهُ در به در دنبال گوشواره اش می گردد. یا الله... «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم». قصه قصه «آسمان» و «ریسمان» است. ساحران ریسمان به دست، روی خاک انداختند، ابوتراب را. آری، مزد رسالت همین است.

شکسته های دل حسن را، علی بند خواهد زد و موی پریشان زینب را حسین، شانه می زند. به نجار هم سفارش ساخت یک در دیگر می شود داد. بازار زرگران پر  است از گواشواره های قیمتی و نو. اصلن خوب شد که گم شد. «عدو شود سبب خیر». آخر بهانه ای پیدا نمی شد که به گوشواره ای تازه راضی شوی. غصه این چادر خاکی را هم نخور. به خیاط سپرده که چادری برازنده وقار فاطمی ات بدوزد...

اما، این خاک ها را چه کسی از روی جامه های ابوتراب، خواهد زدود. دست روی دست نگذار. سهمش از این دنیا مگر چه بود؟ قرار دل و گیرایی دستانت، که در شکستگی ها، پهلوی او بود. که همان ها را هم برای خاطر غریبش، زیاد می دیدند. نوای خطبه چه حزین است. آه... این پیشانی چقدر خط خطی شده. چه کسی گره های ابروان علی را از هم وا کند..؟ دست هایم کو؟ چه کسی باز صدا زد؛ زهرا...؟!
 

یاس را

در کوچه چیدند؛

طوبا و رازقی، در خانه خشکید.

«بنی هاشم اعضای یکدیگرند..»

منبع:http://ammarbasije.blogfa.com/post/16


تعداد بازدید از این مطلب: 630
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود